مطالعات زنان در ایران - نیاز زنان یا نیاز جامعه

۱۹ آذر ۱۳۹۹ | ۰۳:۳۰ کد : ۱۳۶۱۷ دانشکده در رسانه
تعداد بازدید:۱۳۸۰
نقش و جایگاه زنان در تحولات اجتماعی در نیم قرن اخیر، شکل‌گیری رشته مطالعات زنان در آکادمیک‌ها را تسریع کرد. اما مطالعات زنان در ایران با آنچه در غرب مورد تامل قرار می‌گیرد، چه تفاوت بنیادی با هم دارند.
مطالعات زنان در ایران - نیاز زنان یا نیاز جامعه

نقش و جایگاه زنان در تحولات اجتماعی در نیم قرن اخیر، شکل‌گیری رشته مطالعات زنان در آکادمیک‌ها را تسریع کرد. اما مطالعات زنان در ایران با آنچه در غرب مورد تامل قرار می‌گیرد، چه تفاوت بنیادی با هم دارند.

انجمن علمی دانشجویی مطالعات زنان دانشگاه علامه طباطبایی وبیناری دانشجویی در زمینه معرفی رشته مطالعات زنان با سخنرانی محمدتقی کرمی؛ عضو هیئت علمی گروه مطالعات زنان دانشگاه علامه طباطبایی  برگزار کرد که سرفصل این سخنان با عنوان مطالعات زنان، چرایی و چیستی ارایه شد:

مطالعات زنان در غرب

در غرب فمینیست‌ها و خصوصا فمینست‌های رادیکال به منظور پشتیبانی از کنش‌های اجتماعی‌شان نیاز به به نظریه‌پردازی‌های علمی داشتند، بدین سبب به تدریج وارد دانشگاه‌ها شده و سعی کردند به اهداف کوتاه مدت خود برسند. در واقع رشته مطالعات زنان در غرب، فمینیسم را پیش‌فرض گرفته و در صحت آموزه‌های آن تشکیک نمی‌کند، و آن را به صورت ایدئولوژیک می‌پذیرد و تمرکز را نه بر شناخت، بلکه بر ایجاد تغییرات مطلوب فمینیستی در جامعه می‌گذارد، در نتیجه برآمده از جنبش‌های فمینیستی و جنبش‌های اجتماعی است. مطالعات زنان و مطالعات فرهنگی در درون دانشی انتقادی هستند و به خودشان به مثابه حاشیه نگاه می‌کنند. به عنوان مثال: کشور فرانسه کشوری مهاجرخیز است و از انواع ملیت‌ها در آن یافت می‌شود، ولی جامعه فرانسه این مهاجران را در خود ادغام نمی‌کند و آن‌ها در حاشیه باقی می‌مانند، به همین دلیل هر از چند گاهی شورش‌هایی توسط این مهاجرین صورت می‌گیرد.

مطالعات فرهنگی می‌گفت ما باید به گروه‌های حاشیه توجه کنیم و یکی از این گروه‌ها زنان بودند که باید تحت حمایت قرار می‌گرفتند. مطالعات زنان نیز دانشی انتقادی است که می‌گوید گفتمان رسمی و مردسالار، زنان را در نظر نگرفته و باید دانشی ایجاد کنیم که از حاشیه‌ها دفاع کند.

آن‌ها از ابتدا خود را متعهد می‌دانستند که واقعیت‌های اجتماعی را به نفع زنان فهمیده، صورت‌بندی کرده و سیاست‌گذاری کنند. در نتیجه از ابتدا مسئله سوگیری مطالعاتی و اهداف انتقادی جزء ذات این رشته بوده است. یعنی همیشه اینطور بوده که گویا قدرت اکثریتی است که ما در نفی و نقد آن دانش‌مان را تعریف می‌کنیم. بدین ترتیب مهم‌ترین پارادایم که به حوزه مطالعات زنان کمک می‌کرد، دانش فمینیستی بود، البته امروزه موضوع متفاوت و مطالعات زنان در اروپا کمی کم‌رنگ‌تر شده است.

مطالعات زنان در ایران

مطالعات زنان در ایران اما اینگونه نیست و تاریخ جالبی دارد. بعد از انقلاب تعدادی از نهادهای آکادمیک و پیرامونی آن گفتند، حال که ما انقلاب کرده‌ایم و می‌خواهیم گفتمان اسلامی را ترویج کنیم، نیاز داریم که از دیدگاه‌های اسلام درباره زنان نیز دفاع کنیم، این ایده خود را در تشکیل رشته مطالعات زنان نشان داد.

بدین‌صورت که «کارشناسان موسسه تحقیقات زنان» تحت عنوان هیئتی از ایران، پس از شرکت در اجلاس جهانی زنان پکن در سال ۱۳۷۴ ،که با حضور هزاران چهره شاخص فعال زنان به منظور بررسی مسائل و مشکلات زنان جهان تشکیل شده بود، به این نتیجه رسیدند که شکل‌گیری چنین رشته‌ای در ایران امری ضروری است.

آنان بر این باور بودند در اثر قرون متمادی، حاکمیت دیدگاه‌های منفی و متحجرانه نسبت به زنان از ابعاد گوناگون انسانی ، خانوادگی و اجتماعی و وجود محرومیت‌های جدی سبب شده که امروز به‌ناچار برای اصلاح این معضل باید به مسئله زن توجه خاصی مبذول شود. در واقع رشته مطالعات زنان با هدف تربیت کارشناسانی در عرصه‌های مختلف اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی که توانمندی ارائه طریق در مسائل مربوط به زنان را داشته باشند و بتوانند دیدگاه‌های متعادل جنسیتی را در همه سطوح اجرایی و سیاست‌گذاری کشور ارائه کنند، آغاز به کار نمود. دو گروه حامی این رشته شدند؛ گروه اول بر این عقیده بودند که تشکیل این رشته فرصتی است برای مطرح کردن گفتمان تاریخی اسلام که می‌تواند دیدگاه‌های اسلام درباره زنان را در این رشته ارائه دهد، و گروه دوم بر این نظر بودند که چون رویکرد اصلی مطالعات زنان در جهان رویکردی انتقادی است، ما نیز می‌توانیم مسائل زنان را در قالب این رشته انتقادی سر و سامان دهیم.

دیدگاه گروه اول در شکل‌گیری این رشته غلبه کرد، و بدین ترتیب سه رشته «مطالعات زنان و خانواده»، «حقوق زنان در اسلام»،  «زنان در تاریخ صدر اسلام» ، که این رشته به دلیل استقبال کم دانشجویان شکل نگرفت.

گفتمان اول  نشان می‌داد که، گفتمانی فعال و درون‌زاست و نقش زن در جهان را ، از موضع دین در این رشته دنبال می‌کند. این گفتمان توانست سرفصل‌های دروس اراده شده در این رشته را نیز مدیریت کند. نخستین دانشجوها در مهر ۸۰-۸۱ در دانشگاه علامه ، تهران ، الزهرا و تربیت مدرس و سپس در دانشگاه خوارزمی و رودهن در مقطع کارشناسی ارشد، در دو گرایش حقوق زن در اسلام و مطالعات زن و خانواده پذیرفته شدند؛ و در سال ۸۳ نیز دانشگاه‌های شیراز، اصفهان و علوم تحقیقات نیز به جمع آن‌ها افزوده و باعث شدند مسئله زنان در کشور دیده شود و حساسیت نسبت به جنسیت شکل بگیرد.

به مرور در درون دانشگاه‌ها مقاومت‌هایی علیه سر فصل‌ها شکل گرفت، که به اصلاح سرفصل‌های ارائه شده منجر شد. بعضی دروس حذف و یا اضافه شدند تا اینکه این مناقشه مطرح شد که مطالعات زنان از مسیر اصلی خود منحرف شده است. بدین ترتیب طرح بازنگری در رشته مطالعات زنان در وزارت علوم دولت نهم آغاز شد و بعضی از سرفصل‌های آن با حضور کارشناسان حوزه زنان و منتقدان اندیشه‌های فمینیستی تغییر یافت و اصلاحیه نهایی در سال ۸۸ ارائه و در سال ۸۹ به مرحله اجرا درآمد. رشته مطالعات زنان از خرداد ۱۳۹۱ با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی به نام مطالعات خانواده و حقوق زن در اسلام تغییر یافت.

به گفته دکتر کرمی که خود نیز جزء تیم بازنگری بوده است، مطالعات زنان در طراحی موجود هنوز نیازهای جامعه را برآورده نمی‌کند زیرا مطالعات زنان دانشی است مخدوم که نیاز به دانش خادم دارد و اگر دانشجویان این رشته می‌خواهند آینده علمی و شغلی روشنی داشته باشند، باید یک دانش مخدوم را نیز برای خود هدف قرار دهند. به طور مثال: دانشجویان دانشگاه علوم اجتماعی باید جامعه‌شناسی را برای خود به عنوان رشته مخدوم قرار دهند و دانشجویان حقوق زن در اسلام دانش مخدومشان حوزه الهیات است.

یکی از اصول تعیین کننده هر پژوهش متد و روش تحقیق است. یعنی هر پژوهشی باید مشخص کند که آیا مثلا در حوزه جامعه شناسی است یا حقوق و یا الهیات. دانشجوی رشته مطالعات زنان در هر دانشگاهی که هست باید با توجه به رویکرد همان دانشگاه پایان‌نامه بنویسد و این امر ایجاب می‌کند که دروسی در همان زمینه تخصصی نیز خوانده باشد، به طور مثال: مطالعات زنانی که در هر یک از دانشگاه‌های  علامه طباطبایی و الزهرا و تربیت مدرس تدریس می‌شود، با توجه به گرایش همان دانشگاه‌ها پایان نامه‌هایش نیز هدایت می شود.

در حالی‌که سرفصل‌هایی که برای مطالعات زنان در نظر گرفته شده با متدهای دانشگاه‌های مختلف هم‌خوانی ندارد و این امر منجر به عدم انباشت معرفت می‌شود. شما اگر در حوزه جامعه‌شناسی درس می‌خوانید، باید همتای یک ارشد جامعه‌شناسی نظریه و روش کار کنید و خارج از دروس اجباری مطالعه آزاد داشته باشید تا بتوانید با آن‌ها رقابت کنید. این روند باعث شده حساسیت‌ها به این رشته به حق یا به نا حق زیاد باشد.

انتقاداتی که به این رشته وارد است، از قبیل اینکه، انتظار می‌رود افرادی که در این رشته وارد می‌شوند  کارشناسی علوم اجتماعی، روان‌شناسی و یا سایر رشته‌های مرتبط علوم انسانی باشند، در حالی‌که می‌بینیم فارغ التحصیلان سایر رشته‌های غیر مرتبط مانند: مهندسی و مامایی و .. نیز وارد این رشته می‌شوند و پایه علمی دانشجویان برابر نیست.

همینطور روشن نبودن آینده این رشته یک معضل است، بدین معنا که دکترای رضایت بخشی ندارد و حوزه کاری آن مشخص نیست. از طرفی مطالعات زنان می‌تواند در رشته‌های مخدوم خود دکترا بخواند ولی باید در حد کارشناسی ارشد همان رشته، دارای معلومات باشد تا بتواند در رقابت با آن‌ها پیروز شود. این رشته، هنوز انجمن‌های صنفی ندارد و مطالبات فارغ التحصیلان آن عمدا یا سهوا جدی گرفته نمی‌شود.

متاسفانه رشته مطالعات زنان در حال حاضر بازار کار مناسبی ندارد، ولی فارغ التحصیلان این رشته می‌توانند در شغل‌هایی مانند مشاور حقوقی خانواده، بخش‌های وکالت، و یا به عنوان کارشناسان امور بانوان در دستگاه‌های دولتی مشغول به کار شوند.

منبع عطنا 


نظر شما :