محمد سعید ذکایی؛(یادداشت)

۳۰ شهریور ۱۳۹۹ | ۰۴:۳۰ کد : ۱۲۹۰۳ دانشکده در رسانه
تعداد بازدید:۲۵۷
روزهای بی‌قراری/ «تغییر ذائقه‎ فراغتی ما» چطور می‌تواند خانه‌نشینی را تحمل‌پذیر کند؟
محمد سعید ذکایی؛(یادداشت)

آنچه ذیل «فراغت» می‌فهمیم و با آن مأنوس شده‎ایم یا به انجام کار و فعالیتی اشاره دارد، یا زمان و برش خاصی از آهنگ زندگی روزمره را در بر دارد یا حس و حالتی ذهنی، درونی و وجودی را نشان می‎دهد. این مرزها البته درهم تنیده‌اند و اگر چه به لحاظ توضیحی جداگانه قابل تحلیل‌اند با این حال در یکدیگر رخنه می‌یابند.
البته «مکانمندی»، «زمانمندی» و «کنش‎مندی» فراغت محصول زیست مدرن و تفکیک اجتماعی هستند که در مسیر مدرنیته تجربه و اقتباس شده‎اند. فراغت از تجربه‎ای بیشتر حسی و آمیخته با چرخه زندگی خصوصی بتدریج به نهاد و میدان عملی گسترده و پیچیده تبدیل شده است که «سلیقه»، «معناسازی» و «رفتار» ما را تحت‎الشعاع قرار داده است. در چرخش تاریخی فوق‎الذکر، فراغت به مثابه کاری (فعالیتی) که باید با تدارک، برنامه‎ریزی، صرف وقت ویژه و بیرون از خانه و البته صرف هزینه انجام پذیرد، وجاهت و مقبولیت بیشتری یافته است.
چرخه‎هایی از تحولات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی «فراغت» را به مثابه کار و خدمتی که باید انتخاب و خریداری شود به ما معرفی و تحمیل می‎کنند. افزودن ارزش‌های فراغتی به کالاهایی که پیش از این وجه کارکردی آنها غالب بوده است، بازنمایی و تولید فشار هنجاری و برساختن سلسله مراتبی از ذائقه‎ها و سبک‎های فراغتی در کنار تغییرات و نگاه‎های ارزشی تغییر یافته، انتخاب‎های فراغتی ما را نیز تغییر و نگاه و حس دیگری از آن را وارد زندگی ما کرده است.
در وجه منفی، فرهنگ مصرفی با همه توان در خدمت بازاریابی، تفکیک، نمایش و بسط مدها و سبک‎های مصرفی فراغت است. چرخه سرمایه‎داری برای بقای خود، فراغت را ضرورتاً با ریخت و پاش، تحرک و جابه‌جایی زیاد و نمایش‎های جمعی و تظاهری همبسته می‌داند.

فراغت امروز از همیشه به ما نزدیک‎تر و در همان حال همزمان از ما دورتر است. رفاه، استقلال و عاملیت، تکنولوژی‎های جدید و ارتقای سلامت، ما را به آن سوق می‎دهد و در همان حال فقر و محرومیت، بیگانگی و استیصال در یافتن توازن و منطق زندگی، ما را از آن دور می‎سازد. این وضعیت پارادوکسیکال به اجبار بسیاری از ما را هم به‌عنوان افراد و شهروندان با آزمایش و خطا و در نهایت انتخاب فردی و مخاطره روبه‌رو می‎کند.
امروزه بسیاری از ما از کیفیت آنچه زمان یا تجربه فراغت می‏ خوانیم، رضایت چندانی نداریم. در حالی که بیش از هر زمان دیگر از انتخاب، مصرف و در موارد بسیاری از رفاه برخورداریم. قالب‎های نهادینی که مسیر زندگی ما را تنظیم می‎کنند نیز اغلب همین جهت را دنبال می‎کنند.
به‌همان سان، به موازات نگاه بیرونی به فراغت و توسعه نهادین آن، به نظر می‎رسد مهارت‎ها و تعلقات درونی‎تر و حسی‎تر انسان‎های مدرن و بخصوص شهرنشینان به فراغت افول یافته است. بی‎قراری، حس ملال و یکنواختی و ناتوانی در برقراری تعادل عاطفی بیش از پیش در زندگی ما به چشم می‎خورد. برای بسیاری از ما ایجاد احساسی خوب و لحظاتی مفرح در محیط خانه به چالشی بزرگ تبدیل شده است و گاه ماندن در خانه را با انتخابی تحمیلی و بی‎ثمر همسان‎انگاری می‎کنیم. خانه را صرفاً حد فاصل و محیطی برای آماده‎سازی جهت کار روزانه می‎پنداریم. از همین رو است که طولانی شدن خانه ماندن (خانه‎نشینی‎ها) برای بسیاری از ما نتیجه‎ای جز پناه بردن به عادات تکراری و کم ثمر برای پر کردن این زمان یا کشتن آن به‌دنبال ندارد. طولانی کردن ساعات خواب، اتکای افراطی به تماشای تلویزیون و بیشتر از آن فضای مجازی، اقلام اصلی فعالیت داخل منزل بشمار می‎آیند.

 بدیهی است که نابرابری‎های سرمایه‎ای در سطوح مختلف جهت‎دهنده انتخاب‎های فراغتی افرادند و سبک‎ها و انتخاب‎های آنان را جهت می‎دهند. با این حال حتی با کنترل این نابرابری‎ها و کمیابی‎ها همچنان می‎توان انتظار داشت، بازاندیشی‎ها و تغییر عادات و آموزش بتواند معانی و فرصت‎های تازه‎ای را برای فراغت به همراه آورد.

 

متن کامل خبر در عطنا


نظر شما :