میرزایی: مردمشناس وارد عمق یک پدیده میشود و از رویاهای دیگری سخن میگوید
حسین میرزایی، رئیس گروه مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبائی و از اعضای هیئت علمی دانشگاه سخنانش را درباره کتاب «مردمنگاری سفر» اینگونه آغاز کرد و گفت: یکی از بحثهایی که درباره این کتاب مطرح کردهاند این است که آیا این کتاب یک خاطرهنگاری، سفرنامه یا تجربه است و یا مردمنگاری است؟ مردمنگارها دلشان نمیخواهد از آنها به عنوان مسافر یا سیاح نام ببرند و مقاومتی در این زمینه وجود دارد که این لقب روی کار آنها نباشد.
وی افزود: مردمنگار به تعریف سنتی آن کسی است که برای مطالعه یک فرهنگ دوردست عزم سفر میکند و خودش را به یک منطقه بکر میرساند تا آن فرهنگ را مطالعه کند و در حین مردمنگاری یک دفترچه خاطراتی به شکل جداگانه دارد و تمایزی قائل میشود بین آن دادههای علمی و چیزی که به عنوان خاطره ثبت میکند. معروفترین این دفترچهها، دفترچه خاطرات مالینوفسکی است که منتشر شد و جنجال بزرگ گفتمانی در انسانشناسی به وجود آورد.
این انسانشناس ادامه داد: لویی اشتراوس در مقدمه کتاب «ساکنان غمگین مناطق هاره» به صراحت نوشته است که من از مسافرت و اکتشافگرها متنفر هستم و خودش را از آنها برائت میجوید. وی تنها یک سال در آمازون زندگی و کار میدانی کرده و چیزی قریب به ۴۰ سال از آن یک سال استفاده کرده است. مردمشناسان تمایل ندارد سیاح خوانده شوند. برعکس سیاح مردمشناس مدتی طولانی در یک مکان زندگی میکند و زمان طولانی بر آن توقف کرده و جامعه مورد مطالعه خود را رصد میکند. مردمشناس در حین یگانگی میتواند گوناگونی آن فرهنگ را به نمایش بگذارد و قصدش این است که ساز و کار پنهان آن جامعه را آشکار کند.
وی افزود: سیاح از منطقه کشف شده خود عبور میکند و تنها یکسری روابط را مطرح میکند و از آن رد میشود زیرا اکتشافگرها بیشتر علاقه دارند سرزمینهای جدید را کشف کنند تا بهتر بتوانند از آن منابع استفاده کنند. اکتشافگرها بیشتر دنبال مسائل جدید هستند. کار مردمشناسی آنجایی شروع میشود که کار اکتشافگر تمام میشود و مردمشناس وارد عمق یک پدیده میشود.
میرزایی ادامه داد: یک آسیبپذیری در سیاح بودن هست که مردمشناس خودش را در آن دستهبندی نمیکند. بسیاری از سیاحان تلاش میکنند هر آن چه دیدهاند به رشته تحریر درآورند و سفر بهانهای برای آنهاست که بیشتر بنویسند و این مساله یک نوع شیوه نگارش برای آنهاست. در ادبیات فرانسه سفر به مناطق دوردست در سنت ادبی فرانسه یک امر شناخته شده است. مثل سفر به شرق و مطالعه شرق به عنوان سرزمین دور. شاتو بریان میگوید: سفر برای نگارش بوده است و در کنار آن قصد دارم تصاویر مذهبی را نیز ثبت کنم. مارک اژه در کتاب «بیمکانها» کار شاتو بریان را نقد میکند.
وی افزود: بسیاری از مولفان صریحتر و مستقیمتر به این مساله اشاره میکنند که هدف سفر بازگشت است و میگویند قصدم این است که برگردم و خاطراتم سفر را بنویسم. وقتی وارد حوزه گردشگری میشوید باید وارد مکانهایی شوید که تا به حال ندیدهاید زیرا گردش به عنوان امر روزمره در زندگی ملاحظه میشود. امروزه دوربین جای چشمها را گرفته و ما شرقیها عادت کردهایم به جای دیدن از پشت عدسی دوربین تصاویر را ببینیم.
میرزایی ادامه داد: شاعری در قرن نوزدهم در فرانسه زندگی میکرده و بر این باور بوده که جهان برای این ساخته شده که ما از جهان کتاب خوب و زیبا بنویسیم و جهان جدید این مساله را تغییر داده که جهان جدید برای این ساخته شده که از آن عکس گرفته شود و فیلم ساخته شود.
وی افزود: کار ارزشمند لویی اشتراوس این است که سالها بعد از سفر همچنان دارد درباره آن سفر مینویسد و متون درخشانی در دسترس قرار میدهد. اشتراوس چیزی شبیه به تاریخ شخصی سفر و یا یک مردمشناس سیاح انجام داده و با افراد مختلف ارتباط پیدا کرده و توانسته به خوبی مطالبش را دستهبندی کند زیرا فرانسویها فرمگرا هستند و آثارشان را به خوبی چیدمان کنند. اشتراوس در بخشهای پایانی کتاب مینویسد که من هم به شکل دیگری دارم خاطرهنویسی میکنم.
این انسانشناس مطرح کرد: مردمشناس مطالبش را به دیگری ارجاع میدهد و از رویاهای دیگران با ما سخن میگوید. چرا ما مهاجرت میکنیم و چرا به جاهای دوردست سفر میکنیم که مساله اصلی بحث هویت است و شاتو بریان وقتی میخواهد آثارش را بنویسد نیازمند این است که به شرق سفر کند.
وی افزود: این کتاب چیزی است که ما را به یک هویتیابی نزدیک میکند و در جای جای کتاب میتوانیم این مساله را ببینم. در سرتاسر کتاب این کشش وجود دارد که خواننده را تا انتها میکشاند. حسی که این کتاب به من داده این است که بدون اینکه در دامن غربزدگی بیفتیم به اشکال مردمنگارانه دست مییابیم.
منبع خبر: عطنا
نظر شما :